فیلم علفزار
سلام
چطوری کورشم؟
من امروز کمی بهتر بودم
دو روز غمزده را طی کردم
هرکاری می کردم ساعت ها و دقیقه ها طی نمیشدند.
تا عزیزی از احوالاتم پرسید
اینکه این احوال پرسی چقدر حالم را خوب کرد که بجای خود جای نوشتن داره ولی چیزی که الان می خواهم بنویسم در مورد فیلمی بود که بهم معرفی شد.
علفزار
چقدر تلخ که روایتی واقعی بود از یک تراژدی
چقدر تلخ که چگونه انسان می تونه در این سطح پست و حقیر بشه و جنایتی از نوع تجاوز داشته باشه تازه از این نوع که …
و چقدر تلخ که یک درد تا چه میزان می تونه عمیق باشه آنجاییکه که سارا بهرامی میگه مجازات چیزی که بچه ام دیده …
از نظر آماتوری من، فیلم خیلی خوبی بود
آنقدر شخصیت هاش متنوع و بعضن پرداخته شده بود که توی زمان یک فیلم سینمایی فرصت تامل بهم نمیداد
من حالم در مورد فیلم هایی که صرفن سرگرمی نیست اینه که همیشه خودم را جای شخصیت های مختلف میزارم و با خودم میگم اگر من بودم …
فیلم شیرین بود که از منظر یک تراژدی به یک موضوع اجتماعی چند وجهی پرداخته بود. حفظ آبرویی که هم وجهه جاه طلبی داشت هم حرف مردم
شیرین بود که نشان داد جایی که مثلن مردش به هر دلیلی که چه دلایل پستی، کوتاه آمد، شیر زنش ایستاد
و شیرین بود که چقدر یک نفر می تونه انسان باشه. بازپرس با بازی متفاوت پژمان جمشیدی
شهردار توی واقعه خاصی گرفتار نشده بود چون یک فرد معلوم الحال که فقط فکر آینده اش بود و صرفن آبرو براش وجه ترمز جاه طلبی اش بود. من هیچ وقت حتی شهردار نخواهم بود چون نمیرسم به این جایگاه چون اهل نقش بازی کردن نیستم
اما آیا برای جاه طلبی حاضرم چکارهایی بکنم؟؟
من جاه طلب هستم ولی در یک همچین شرایطی حتمن این کار را نمی کردم
ولی راستش چرا
برای جاه طلبی هام ممکنه هزینه هایی بکنم ولی حتما انسانیتم خرج نمی کنم.مثلن حق کسی را شاید بخورم با این توجیه که بعدا پس میدم. می دونم اشتباهه ولی دارم راستش رو میگم و همین که قبول دارم اشتباهه بدک نیست
ترلان پروانه که نقش یک ضعیف النفس را داشت و بیش از این انتظاری ازش نمی رفت و خداراشکر که هیچ جوره نمیشه جاش باشم فقط یکجایی که رو کرد به شوهرش و گفت کاش یک حرکت مردونه میزدی و حداقل فحش میدادی جالب بود و خیلی درست.
ولی ستاره پسیانی
بحث خیانت پنهان به نظرم خیلی اشتباه بزرگی محسوب میشه
آخه چه حلاوتی توی این رابطه پنهانی هست که دردسر احتمالیش را به جون می خرند. بیشتر باید ربط به حماقت داشته باشه تا حلاوت.
ولی یک برش کوچولو توی فیلم به آبرویی که ازش توی محیط کار ممکن بود بره زده بودند که این براش دنیا حرف دارم
اول رفتم در مورد خود کلمه جستجو کردم
آبرو، ترکیبی استعاره است از صورتی که مثل ظرفی است که محل نگهداری آب بمعنی تنها ماده حیات که ادامه زندگی بدون آن میسر نیست. وقتی ماده زنده نگهداشتن حیات انسانی از ظرفش به زمین ریخت در خطر نابودی و نیستی قرار میگیرد و این تاکیدی بر اهمیت این کلمه است.
آبرو به معنای اعتبار، عزت و احترام نزد دیگران است و نشان دهنده این که فرد در نظر دیگران چه جایگاهی دارد و چگونه مورد احترام و اعتبار قرار میگیرد.
آره
منم برام آبروم مهمه ولی باید دو دیدگاه
یکی ظاهر و باطن
و یکی نمایش
بوده و هست مواقعی که زیرپوشم کثیف بوده ولی زیر پیرهنم پوشیدم و حتمن هم سعی کردم و می کنم کسی زیرپوش کثیفم را نبینه که غالبن بحث قضاوت مطرح میشه آن هم از نظر بیشتر کاری
منم تا چند سال پیش چقدر حرف مردم برام مهم بود و متاسفانه آنقدر بزرک که گاهی حتی مسایل مهم زندگیم را هم تحت تاثیر قرار می داد.
نمیگم الان برام آبروم مهم نیست ولی نه از نوع ظاهر و باطن که بعد از مجموعه اتفاقات پسا بازگشتم دقیقن به چشم خودم دیدم که بزرگترین مشکل تو از کوچکترین سردرد دیگران بی اهمیت آره
اپل که من حتما جای ستاره باشم خیانت پنهان نمی کنم و حتما آبروم توی محیط کار در مقابل مجازات جنایتی به این بزرگی خیلی کوچیکه ه و صد البته من اگر همکار ستاره باشم این دختر را تحسین می کنم که بعد از آن اتفاقی که براش افتاد، بلند شد و ایستاد.
شوهر ستاره را کامل متوجه نشدم فارش چیه ولی من اگر جای آن بودم حتمن اینقدر خونسرد برخورد نمی کردم در مواجهه با آن حیوانات موذی
زن حاجی را توی جایگاه خودش قابل توجیه بود که به عنوان یک زن قدیمی و بساز همین باشه و البته یک حرکت قشنگش این بود که آمد و از عروس پنهانی حمایت کرد.
من هرگز این زنها را که مادر عزیز خودم هم جز این دسته بوده و البته بیشتر قربانی فرهنگ غلط جامعه ای بوده که توش قرار داشته تایید نمی کنم.
الان توی ذهنم ندارم موردی که دوست داشته باشم جای آن زن حاجی باشم.
دادستان هم که جای بحث ندارد و امیدوارم هرگز جاش قرار نگیرم و اگر هم بگیرم بر می گردم به چیزی که بالا گفتم و جاه طلبی های انسانی با کمی لغزش آن هم از نوعی که بشه تا حدودی جبران کرد.
در مورد دو شخصیت کلیدی پژمان و سارا هم فقط اینکه من دقیقن همین دو کاری که این دو انجام دادند مورد تابیدم هست و هزار آفرین بهشون و هرچی بنویسم از ارزش شون کم می کنم و اگر جای این دو نفر بودم دقیقن همین کار را می کردم
دیدن فیلم را حتمن توصیه می کنم. البته یک سکانس باغ را حذف کردند که میشه پیدا کرد.
پینوشت ۱
نام فیلم «علفزار» اقتباسی از یک ماجرای واقعی و به دلیل تشبیه جامعه ایران به علفزاری پر از ناهنجاریها و ترسیم فضای داستان در این بستر است. به طور خاص، داستان این فیلم از ماجرای تجاوز گروهی در خمینیشهر الهام گرفته شده است.
به عبارت دیگر، نام «علفزار» برای این فیلم انتخاب شده است تا به مخاطب نشان دهد که داستان در فضایی آشفته و پر از مشکلات اجتماعی روایت میشود و این نام به نوعی نماد و استعارهای از جامعهای است که در آن این اتفاقات رخ میدهد.
پینوشت ۲
من سالها تقریبن در شهر خمینی شهر کار می کردم و این رویداد در یکی از باغ های روستاهای اطراف این شهر رخ داد و این را باید بگم که این شهر هم مثل همه جای دیگه آدم سیاه داره و آدم سفید هم داره و حتمن خاکستری هم هستند ولی این را من گواهی می دهم که بیشتر آدم هایی که من در این شهر دیدم و حتی کارمندانی که داشتم سفید بودند. و خیلی خیلی سفید. مردمانی با اعتقادات مذهبی قوی و دوست داشتنی. دوستی در این شهر دارم که قیمت ندارد و دوستانی که می دانم چقدر خوبند.
همیشه گفته ام که در امور اداری که می تواند مشتی باشد از خروار یک جامعه چقدر انسان های شریفی دیدم که یکی را در ادارات شهر اصفهان ندیدم.
این را نوشتم که چون در فیلم گفته می شود که برگرفته از یک داستان واقعی است و کسی کنجکاوی کرد و به اسم این شهر رسید این را هم بداند که من با مردم این شهر کار کردم و بسیار مردمان نیکی هستند.
پینوشت ۳
جایی در دادگاه نقل شد که اینها مشروب خوردند و آل و بل پس ما هم آل و بل … که داغی است مرا که خواهم گفت.
آخی
چقدر نوشتن خوب بود بعد از مدتها
امروز سومین روز